یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

yasamin

دوباره یه کار جدید

برای هرچی می بینی دستت رو دراز می کنی و برمی داری اگر هم نتونستی جیغ می زنی تا بهت بدیم امیدوارم وقتی بزرگ می شی لوس نشی ، من و بابا خیلی دوست داریم عاشقتیم عزیزم هر چی بگم تمومی نداره . توی صندلی غذات می شینی و من بهت حریره یا سوپ می دم خیلی خوب سوپتو نمی خوری ولی حریره رو خیلی دوست داری نوش جونت عزیزم . ...
28 ارديبهشت 1392

کارتون دیدنت

خوشگل مامان تازگیا بابا کلیپ حسنی نگو یه دسته گل رو می زاره تو هم کلی ذوق می کنی و در حین تماشا کردن هرچقدر باهات حرف می زنیم اصلاً به کسی توجه نمی کنی و هرموقع که خیلی گریه می کنی فوری برات اینو می زاریم و تو ساکت می شی و می خندی ، این عکس هم وقتی داشتی با داناک کلیپ رو می دیدی ازتون گرفتیم .     ...
28 ارديبهشت 1392

عزیزم داری پیشرفت می کنی

فکر کنم از حالا به بعد هر روز یه کار جدید یاد می گیری و ما باید منتظر یه شیرین کاری جدید باشیم . الان دیگه تو روروئکت می شینی ولی فقط عقب عقب می ری هنوز یاد نگرفتی که جلو بری ولی خودت هم خیلی دوست داری و می ری هرچی بخوای رو می گیری . ...
28 ارديبهشت 1392

شب به یاد ماندنی

نوشته ای که الان برات می نویسم ، واقعه ای بود که یه شب  تو زندگیت اتفاق افتاد و می تونست به خوبی تموم نشه اما خدارو شکر بخیر گذشت اون یشب ما رفته بودیم خونه عمو فرشید همه دور هم جمع بودیم دیروقت بود که اومدیم خونه حدود ساعت 12 بود عزیزم تو  میخواستب بخوابی و داشتی شیر می خوردی که یکدفعه دیدم قاب عکس کنار تختمون داره تکون می خوره فکر کردم همسایه طبقه بالا دارن کاری انجام می دن و بابا امین رو صدا زدم بابا گفت نمیدونم شاید زلزله باشه و بعد خوابیدیم . ساعت 1:30 شب عمو فرشید زنگ زد و به بابا گفت که اون صدا و لرزش زلزله بوده و اعلام کردند ممکنه دوباره تا ساعت 2 تکرار بشه و از خونه برین بیرون من اونقدر ترسیده بودم که نمی دونستم چکار کنم ...
28 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به yasamin می باشد